Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6727 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Flugzeugabsturz {m} U سقوط هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Das Flugzeug stürzte ins Meer ab. U هواپیما در دریا سقوط کرد.
Other Matches
Schacht {m} U جایگاه پارک [چند] هواپیما [در کشتی یا اشیانه هواپیما ]
Absturz {m} U سقوط
Fall {m} U سقوط
Einsturz {m} U سقوط
Absturz {m} U سقوط ناگهانی
Börsensturz {m} U سقوط بورس
Abfall {m} U سقوط - کاهش
Fallgesetz {n} U قانون سقوط اجسام
Fallgeschwindigkeit {f} U سرعت سقوط اجسام
Fallhöhe {f} U ارتفاع در سقوط آزاد
stürzen U سقوط سنگین کردن
Fallgeschwindigkeit {f} U سرعت در سقوط آزاد
Er wurde bei einem Flugzeugabsturz getötet. U او [مرد] در سقوط هواپیمایی کشته شد.
Einbruch {m} U سقوط [مثال بهای سهم در بورس]
abfallen U کاهش یافتن - سقوط کردن - مرتد شدن
Mit leichtsinnigen Ausgaben führte er den Zusammenbruch der Firma herbei. U او [مرد] با مخارج بی ملاحظه سبب سقوط شرکت شد.
Flieger {m} U هواپیما
Flugzeug {n} U هواپیما
Flugpassagier {m} U مسافر هواپیما
Flugzeugrumpf {m} U بدنه هواپیما
Flugzeugführer {m} U خلبان هواپیما
Pilotin {f} U خلبان هواپیما [زن]
Flugzeugbau {m} U هواپیما سازی
Flosse {f} U سکان هواپیما
Bordpersonal {n} U خدمه هواپیما
Lotse {m} U خلبان هواپیما
Bordmechaniker {m} U مکانیسین هواپیما
Crew {f} U خدمه هواپیما
Pilot {m} U خلبان هواپیما
Flugzeughalle {f} U آشیانه هواپیما
Flugzeugentführung {f} U هواپیما ربایی
Bord {n} U داخل هواپیما
Flugzeugmotor {m} U موتور هواپیما
Bordschütze {m} U توپچی هواپیما
Bordradar {n} U رادار هواپیما
Flugzeugführerin {f} U خلبان هواپیما [زن]
Fluggast {m} U مسافر هواپیما
Führerraum {m} U جای خلبان [در هواپیما]
Bodenstation {f} U ایستگاه زمین [هواپیما]
Landung {f} U فرود [هواپیما یا موشک]
Besatzung {f} U سرنشین کشتی یا هواپیما
Zwischenlandung {f} U نشست میانی هواپیما
Steuer {n} U فرمان [هواپیما یا کشتی]
abheben U بلند شدن [هواپیما]
an Bord U سوار [کشتی یا هواپیما]
Abflug {m} U بلند شدن هواپیما
abfliegen U با هواپیما مسافرت کردن
Blindlandung {f} U فرود کور [هواپیما]
Flugmodell {n} U نمونه کوچک هواپیما
Kabinenpersonal {n} U کارکن کابین [هواپیما]
Fehllandung {f} U فرود اجباری [هواپیما]
Bordkarte {f} U کارت ورود به هواپیما
Cockpit {n} U اتاق خلبان [هواپیما]
Bruchlandung {f} U فرود اجباری هواپیما
Schnauze {f} [Vorderteil] U قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
abfliegen U کندن، پرواز کردن هواپیما
Kissen {n} U [هواپیما] بالشتک یا عمومی نازبالش
besteigen U سوار شدن [کشتی یا هواپیما]
Das Flugzeug spuckte seine Passagiere aus. U هواپیما مسافران را خالی کرد.
Steuer {n} U سکان هواپیما [یا وسیله هدایت ]
Anschnallgurt {m} U کمربند ایمنی [دراتومبیل،هواپیما]
Bug {m} U قسمت جلوی کشتی یا هواپیما
Flotte {f} U دسته ای از کشتی [یا هواپیما یا خودرو]
Flugzeugbauer {m} U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
ausrollen U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
auslaufen U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
mit etwas [gerade noch] mitkommen U چیزی را گرفتن [قطار هواپیما یا کشتی]
Wrackteil {m} U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
sich auf den Weg machen U رهسپار [به] مسیر مقصدی شدن [هواپیما یا کشتی]
aufbrechen [nach] U رهسپار [به] مسیر مقصدی شدن [هواپیما یا کشتی]
Kurs nehmen [auf] U رهسپار [به] مسیر مقصدی شدن [هواپیما یا کشتی]
einen Flug antreten U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
Chartervertrag {m} U پیمان اجاره هواپیما یا کشتی [به طور دربست]
Bauchlandung {f} U فرود اجباری هواپیما بر روی شکم و بدون استفاده از چرخ ها
Abstellgleis {n} U یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com